تنها چند ماه پس از فروپاشی اکولوژیکی جهانی که رهبران دنیا را مجبور به اتخاذ تدابیر شدید برای کاهش جمعیت زمین کرده است، یک روزنامه‌نگار تازه بازنشسته از فرزندانش برای صرف شام دعوت می‌کند تا قصد خود را برای ثبت نام در برنامه جدید اتانازی کشور اعلام کند. اما وقتی نقشه پدر به طرز وحشتناکی به هم می‌ریزد، تنش‌ها شعله‌ور شده و هرج و مرج در میان فرزندانش پدیدار می‌شود و ...

فیلم داستان مرد میانسالی به نام لستر را دنبال می‌کند که با همسرش رابطه‌ی خوبی ندارد.اگرچه آن‌دو روزگاری عاشق یکدیگر بودند ، اما اکنون فقط یکدیگر را تحمل می کنند. در این میان روزی به اصرار همسرش به مدرسه‌ی دخترش می‌رود تا نمایش رقص وی را تماشا کند و از آن روز به بعد با چالش‌هایی روبرو می‌شود که او را به زندگی علاقمند می‌کند و ...

داستان فیلم درباره دختری به نام "زویی" است که در اولین تعطیلات بدون پدرش، تصمیم می‌گیرد تا یک کریسمس غیرعادی درست مانند کریسمس‌هایی که در زمان پدرش ترتیب می‌داد، برای خانواده خود برنامه‌ریزی کند. اما زویی خیلی زود متوجه می‌شود انجام این کار بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی بود که او تصور می‌کرد و ...

داستان این فیلم درباره‌ی زنی به نام زویی است که می خواهد در اولین تعطیلات بدون پدرش، کریسمسی جادویی برای خانواده اش درست کند، درست مثل کریسمس هایی که میچ انجام می داد.

هنگامی که نایلز بی احتیاط در یک مجلس عروسی در "پالم اسپرینگز" با سارا که ساقدوش است، دیدار می کند، اوضاع به سرعت پیچیده و از کنترل خارج می شود تا جایی که نمی توانند از مجلس عروسی، خودشان و یکدیگر فرار کنند زیرا که در یک پیچش زمانی به دام افتاده اند و ....

داستان فیلم درباره یک دختر نوجوان دانش آموز به‌ نام تسا یانگ است که پس از پایان دبیرستان و ورود به کالج با پسری به نام هاردین اسکات آشنا می‌شود. هاردین اسکات برخلاف تسا شخصیتی مرموز و مخرب دارد و قصد دارد تا اطلاعات کاملی را در مورد اینکه تسا از زندگی و آینده‌اش چه انتظاری دارد، کسب کند و ...

یک دختر جوان از شهری کوچک به لس آنجلس نقل مکان میکند و جایگاهش را در یک کلاب رقص پیدا میکند. کلابی که بوسیله یک رقصنده مشهور قدیمی اداره میشود.

«لوسي» (بولاک) که در بليت فروشي قطار شهري کار مي کند، در آرزوي ازدواج با «پيتر» (گالاگر)،يکي از مسافران است. روزي «پيتر» به داخل ريل هاي قطار مي افتد و «لوسي» او را نجات مي دهد. اما «پيتر» بر اثر شدت ضربه به حال اغما مي رود. خيلي زود همه او را نامزد «پيتر» مي پندارند و «لوسي» نيز ابتدا سعي مي کند واقعيت را بگويد اما بعدتر از بازي در نقش نامزد «پيتر» لذت هم مي برد...